روانشناسی بالینی شاخهای از روانشناسی است که به درک، پیشبینی و درمان نابهنجاری، ناتوانی و آشفتگیهای شناختی، هیجانی، زیستشناختی، روانشناختی، اجتماعی و رفتاری کمک میکند و در گستره وسیعی از جمعیتهای در جستجوی درمان کاربرد دارد. (رزنیک، ۱۹۹۱). نقشهای ششگانه آن عبارت است از: ارزیابی و تشخیص، مداخله و درمان، مشاوره، آموزش و نظارت بر کار رواندرمانگرها، پژوهش و مدیریت. غالب کارهای روانشناس بالینی در راستای درمان و تشخیص، آموزش و پژوهش است (دادستان و منصور، ۱۳۶۶).
بیشترین شمار روانشناسان در این رشته کار میکنند، یعنی رشتهای که سر و کارش با کاربرد اصول روان شناختی در امر تشخیص و درمان مشکلات عاطفی و رفتاری است. مثلاً بیماری روانی، بزهکاری نوجوانان، رفتار جرمآفرین، اعتیاد دارویی، عقبماندگی ذهنی، کشمکشهای شویی و خانوادگی، و سایر مشکلات خفیف سازگاری.
روانشناسی بالینی میتواند در بیمارستانهای روانی، دادگاههای کودکان یا سازمانهای نظارت بر بزهکاران، درمانگاههای بهداشت روانی، مدارس، نهادهای ویژه با روانپزشکی، ارتباط نزدیک داشته باشد.[۱]
چهار مرحله تاریخی برجسته برای روانشناسی بالینی در جهان وجود دارد:
- آغاز حرفه ۱۸۹۲–۱۹۱۴
- فرارسیدن عصر روانشناسی بالینی ۱۹۱۶–۱۹۵۴
- یکپارچگی و حرفهایگرایی۱۹۵۴–۱۹۷۸
- خودمختاری و تعهد اجتماعی ۱۹۷۹-.
بعد از کسب مدرک دانشگاهی روانشناسان بالینی در مراکزی همچون دانشگاهها، بیمارستانها و مراکز مشابه مشغول به کار میشوند. معمولاً روانشناس بالینی در درمان اختلال یا بیماری روانی خاصی تبحر دارد و در آن زمینه مشغول به فعالیت میشود. از پیش نیازهای رشته روانشناسی بالینی میتوان به خلاقیت و ابتکار، حس دگر دوستی و علاقه به مطالعه و تحقیق را نام برد.
درباره نوابغ و مشاهیر معلول جهان بیشتر بدانیم
بالینی ,درمان ,روانشناسی ,روانی، ,روانشناسی ,کار ,بالینی در ,روانشناسی بالینی ,آموزش و ,نظارت بر ,و تشخیص،
درباره این سایت